رها کن این زن دیوانه را به حال خودش
دلش برای تو و غصه هاش مال خودش
رها کن این زن دیوانه را که معلوم است
به دست خویش کمر بسته بر زوال خودش
زنی که آمده از سرنوشت سیب و فریب
خودش جواب خودش!نه!خودش سوال خودش!
زنی که "هیچ مگوی"و زنی که "هیچ مپرس"
زنی مخاطب آواز های لال خودش
زنی به تردی آیینه..سنگ تر از سنگ
شبیه بغض هزاران هزار سال خودش
زنی که هیچ به رویای آسمان نرسید
زنی پرنده که پوسید زیر بال خودش!