ولی نخواست که سربار این جهان بشود

شاعر: سیداکبر میرجعفری

۱۶ آذر ۱۳۹۳ | ۱۳۵۸ | ۰


برای سید رضا طباطبایی-دایی ام- که
با درد وزخم زیست وبه آسایش رسید
باقی ماجرا را از زاینده رود بپرسید


..و خواست سرخ ترین میوه ی زمان بشود
انار تازه ای از باغ آسمان بشود

انار بود که می خواست بشکفد در خویش
و زخم های تنش دشت ارغوان بشود

دچار بود به ماندن دچار بود به زخم
ولی نخواست که سربار این جهان بشود

چه زخم ها که چنان تن به استخوان دادند
که زخم پوشش یک مشت استخوان بشود

ستاره زیست و کم کم دل از کویر برید
که ماه روشن شب های اصفهان بشود

که ماه رفته به زاینده رود برگردد
و رود شیوه ی رفتار عاشقان بشود

چه اشک ها که به زاینده رود پیوستند
که رود در شب این شهر کهکشان بشود

سپیده بود و جوان تر زصبح بر می خاست
به کاروان برسد بلکه جاودان بشود

شما پرنده ندیدید آشیان باشد؟
شما درخت ندیدید باغبان بشود

 

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.