گریه آمیخته با غربت بیمارستان
شاعر: جلیل صفربیگی
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ |
۲۵۳۲ |
۰
صبح، رخ باخته در وسعت بیمارستان
گریه آمیخته با غربت بیمارستان
مرگ از چار طرف –مثل چنار لب حوض-
سایه انداخته بر خلوت بیمارستان
بوی تنهایی و سرگیجه ی سکرآور خواب
الکلِ ریخته بر صورت بیمارستان
صبح خاکستری جمعه و طعم گس مرگ
مزّه ای تلخ تر از شربت بیمارستان
چشم بیمار اتاق صد و هفتاد و چهار
مانده بر عقربه ی ساعت بیمارستان