بلبلم اما ز بختِ بد، قفس دزدیده ام

شاعر: علیرضا قزوه

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۷۹۰ | ۰
گنج این ویرانه بودم، خار و خس دزدیده ام
شور عنقا داشتم، بال مگس دزدیده ام

از جفای خویش، ما را کی امید رَستنی است
بلبلم اما ز بختِ بد، قفس دزدیده ام

صبحدم در خواب خوش، مشت مرا وا می کنند
کز دلیل کاروان، امشب جرس دزدیده ام

فاش می گویم که امنیت ندارد شهر ما
من چراغ خانه از دست عسس دزدیده ام

عذر بخشایش ندارم، سخت تعزیرم کنید
کز دکان عافیت، عمری نفس دزدیده ام

 عقل پندارد که من از سرزمینی دیگرم
بس که مضمون های دور از دسترس دزدیده ام

تا بدانی دزدی آزاد است در شهر ادب
هفت بند از دفتر هفتاد کس دزدیده ام

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.