خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر

شاعر: علیرضا قزوه

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۲۲۸ | ۰
گر چه غم می کشدم سوی جهان های دگر
خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر

عید با آینه و سبزه و قرآن آمد
سبزم از خلوت و از جلوت جان های دگر

سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم چیست
فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟

پشت این کوه، پُر از دیو سپید است و سیاه
هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر

دشت لبریزِ سواران فرو افتاده است
شادمانم که سوارند جوان های دگر

عید شد عید، مبادا نگرانم باشید
نگران توام و دل نگران های دگر

در وداع رمضان، چشم و زبان! گریه کنید!
کاش مان چشم دگر بود و زبان های دگر

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.