یک چند بگریانم بگذار قلم را

شاعر: علیرضا قزوه

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۶۶۶ | ۲
دل خون شد و خندید، ببینید کَرَم را
ما گریه نکردیم مگر غربت هم را

دنیا همه آیینه ی شرمندگی ماست
در حشر نبینیم مگر صورت هم را

خون شد دلم از غصه ی مگر حسنک ها
یک چند بگریانم بگذار قلم را

ای عشق، همه کشته ی شمشیر تو هستیم
حکم تو قصاص است ولی صاحب دم را

در حلقه  چشمت به خدا خطّ طوافی است    
کم مانده که زلفت شکند حدّ حرم را

مانند حبیب عجمی دل عربی کن
در عشق نپرسند عرب را و عجم را

عمری دویدیم هوس بود و عبث بود
با پای توکّل برویم این دو قدم را

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 2.75 با 4 رای


نظرات

محمد غلام نقده دوزان
۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۱:۱۳ ب.ظ
سلام
شعر مال منه
اینا دیگه کی هستن
دور از جون استاد قزوه

محمد کریم نقده دوزان
۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۱۱ ب.ظ
عرض سلام و ادب

در شعر فوق یک بیت تضمین از قابوس نامه است با مضمونِ

دنیا همه آیینه ی شرمندگی ماست
در حشر نبینیم مگر سیرت هم را

و مصراع:
ای عشق همه کشته ی شمشیر تو هستیم از حقیر می باشد!

نوش جانتان استاد ولی ای عشق را حقیر با توجه به تاریخ سرودن شما که سال ۹۱ را بیان می دارد قبل از تاریخ فوق سروده ام