... و خشخاش هایی که گل های عقد و عزا می شوند

شاعر: مریم سادات حسینی

20 اسفند 1391 | 2526 | 0

ریشه دوانده 

در پریشانی های موروثی

در تکه های غروبی حریص

وطنم

پاییز بیماری ست

که برگریزانش

گونه های سرنوشتم را 

زرد کرده

و لبخند نم کشیده ی شاخه هایش

بر لبانم ماسیده است

باران باریده اما

رمق چاه هاش

به گل نشسته

چشم هایش زکام شده

و چین پیشانی اش

دست های پدرم را پر کرده

تا انسان ماندنمان

هر چند ماه تمدید شود

دلم جمع نمی شود

از غم هایی که پشت سرش ریخته

از تاکستان و کوهستان و

 خشخاش هایی

که گل های عقد و عزا می شوند

از سگ ها

که دشمنان مهربانی هستند

در گرگ و میش

هوا و جنگل و انسان...


چشم های تارم

ناکوک می زنند

وقتی آواز تقدیرت را

قمر در عنکبوت

تحریر کرده اند


مریم سادات حسینی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.75 با 4 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.