دلشوره‌ ای دارم، گمانم ماهیِ سرخی...

شاعر: مهدی فرجی

01 دی 1395 | 5722 | 2

مثل تو هرکس آشنایی در سفر دارد
 مانند من، مانند من چشمی به در دارد

 در سربه زیری حاجتی دارد که می‌خواهد
 روی زمین تا تکّه نانی دید بردارد

 اشکی‌ست اشک او که می‌گویند یاقوت است
 آهی‌ست آه او که می‌گویند اثر دارد

 من اشک‌هایی داشتم، تنها خودم دیدم
 شاید فقط آیینه از دردم خبر دارد

 من بغض‌هایی را فرو بردم که ترسیدم
 از رازهای سر‌به‌مُهری پرده بردارد

 یک عمر در خود ریختم تنهاییِ خود را
 انگار کن کوهی که آتش بر جگر دارد

 انگار کن آتشفشانی در سرم دارم
 روزی مرا بیدار کن اما خطر دارد

 دلشوره‌ ای دارم، گمانم ماهیِ سرخی
 در عمق دریایی به قلّابی نظر دارد ...

مهدی فرجی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.72 با 32 رای


نظرات

حاجی
03 اسفند 1400 09:41 ب.ظ
عالییییی بود

علی باغدار
28 بهمن 1400 04:15 ق.ظ
قشنگ بود خیلی به دلم نشست،ممنون