همه در خانه ی تو خانۀ خود را علم کردند

شاعر: علیرضا قزوه

۰۲ شهریور ۱۳۹۴ | ۷۴۹ | ۰


به جای زاهدان، با جانماز و شانه در مسجد
نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد

نشستم با همه بدنامی ام نزدیک محرابی
بنا کردم کنار منبری میخانه در مسجد

مؤذّن گفت: «حد باید زدن این رند مرتد را»
مکبّر گفت: «می آید چرا دیوانه در مسجد؟!»

دعاخوان گفت: «کفر است و سزایش نیست کم از قتل
به جای ختم قرآن، خواندن افسانه در مسجد.»

همه در خانه ی تو خانۀ خود را علم کردند
کمک کن ای خدا! من هم بسازم خانه در مسجد

اگر گندم بکارم، نان و حلوا می شود فردا
به وقت اشک باری چون بریزم دانه در مسجد

اگر من آمدم یک شب به این مسجد، از آن رو بود
که گفتم راه را گم کرده آن جانانه در مسجد

دلم می خواست می شد دور از این هوها، هیاهوها
بسازم زیر بال یاکریمی لانه در مسجد

 

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.