پشت این کوه، پر از دیو سپید است و سیاه

شاعر: علیرضا قزوه

۰۴ تیر ۱۳۹۶ | ۳۶۲۴ | ۰

گرچه غم می کِشدَم سوی جهان های دگر
خنده را ترجمه کردم به زبان های دگر

عید، با آینه و سبزه و قرآن آمد
سبزم از خلوت و از جِلوت جان های دگر

سی سحر سر شد و از عشق نپرسیدم؛ چیست
فرق این یک رمضان با رمضان های دگر؟

پشت این کوه، پر از دیو سپید است و سیاه
هفت خوان طی شد و شد نوبت خوان های دگر

دشت، لبریز جوان های فرو افتاده ست
شادمانم که سوارند جوان های دگر

عید شد؛ عید... مبادا نگرانم باشید
نگران توام و دل نگران های دگر

در وداع رمضان، چشم و زبان! گریه کنید
کاشِمان چشم دگر بود و زبان های دگر

 

علیرضا قزوه

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 6 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.