در خویش مثل نقطه ی پرگار مانده است

شاعر: علیرضا بدیع

۱۱ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۰۷۸۹ | ۰
دارایی اش سری است که بر دار مانده است
مردی که پیش دوست بدهکار مانده است

سرگشته است و راه به بیرون نمی برد    
در خویش مثل نقطه ی پرگار مانده است

هم رفتن اش خطاست و هم بازگشتن اش
چون ارّه در گلوی سپیدار مانده است

از تیغ آبدیده و باریک بین دوست
سرها به باد رفته و دستار مانده است

از تنگنای سینه ی خود آه می کشد
گنجی که زیر سلطه ی آوار مانده است:

آه! ای نسیم صبح برآورده کن مرا
شمعی به اشتیاق تو بیدار مانده است...
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.23 با 81 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.