کسی آمد که حضرت دریا، پیش پایش بلند شد از جا
شاعر: علیرضا بدیع
۱۱ خرداد ۱۳۹۱ |
۱۶۶۱ |
۰
دستی از پشت ابرها آمد، گره از کار آسمان وا شد
ابرها راه را که آب زدند، آفتاب از دوباره پیدا شد
دستی از پشت ابرها آمد، مشق های سیاه را خط زد
دفتر آسمان ورق خورد و درس یلدا گذشت، فردا شد
کسی آمد که حضرت دریا، پیش پایش بلند شد از جا
کسی آمد که در مقابل او، آسمان سجده کرد و دریا شد
عصر، دم کرده توی قوری فقر-کودکی وصله خورده بر لب جوی
با صدای بنفش یک ماشین، کودک از خواب سبز خود پا شد
راه افتاد و رو به آدم ها
«عطر، تسبیح، مهر هر سه دویست»
مردم از هر جهت هل اش دادند، دست بر دامن یک آقا شد
شب که بر روی شهر سفره گشود، کودک وصله خورده خوابش برد:
«دستی از پشت ابرها آمد»