به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد

شاعر: علی محمد مودب

۱۷ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۸۰۳ | ۰
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد

سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه ای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد

لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد

چراغ چشم هایش زیر نعل اسب ها می سوخت
که مصباح الهدای دیده ی حیران ما باشد

لب و دندان او را چوب زد دست پلید ظلم
که طعم خیزران همواره با دندان ما باشد

کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین(ع)آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد

علی محمد مودب

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.