من گدای کوچه ی محبتم، فکر هم نمی کنم به نام و ننگ

شاعر: پروانه نجاتی

24 خرداد 1391 | 1488 | 0
بشکنید، بشکنیدم! آه آه! دست های مهربان پر ز سنگ!
پیش از این شکسته است بارها این دل همیشه خون، همیشه تنگ

من چقدر ساده بودم ای دریغ، آنقدر که باورم نمی شود
من کجا و شرح بی حقیقتی؟ من کجا و چهره های رنگ رنگ؟

من به انتهای خط رسیده ام، خسته ام از این سکوت مرگبار
اشک؛ این پناهگاه آخرین، موج می زند ز دیده بی درنگ

دست های التماس من هنوز حلقه بر در محبت شماست
من گدای کوچه ی محبتم، فکر هم نمی کنم به نام و ننگ

ادعای درد و عشق می کنیم، حرف هایمان چه مومنانه است
ما که عاشقیم و شیشه طاقتیم! مشکنید، مشکنیدمان به سنگ!

پروانه نجاتی

  • متولد:
  • محل تولد: بهبهان
  • کارشناس ادبیات انگلیسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.