من ازدحامی از گره ام وا نمی شوم

شاعر: پروانه نجاتی

۲۴ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۲۰۰ | ۰
گم می شوم در آینه پیدا نمی شوم
یک حرف بی صدایم و معنا نمی شوم

یک خطّ ممتد از کلمات گسسته ام
خطی غریب و گنگ که خوانا نمی شوم

در پشت بغض شیشه ایِ آینه کسی
می گویدم:«صبور شو!» اما نمی شوم

در من کسی است عاشق و شیدا و بی قرار
تا این گدازه هست شکیبا نمی شوم

من تشنه ی رها شدنم، او: پر از قفس
بالی شکسته ام که مداوا نمی شوم

من چنگ می کشم به نگاهی که آشناست
مثل من است گرچه در او جا نمی شوم

در چارچوب آینه زل می زنم به خویش
من ازدحامی از گره ام وا نمی شوم

من التهاب اشکم و بارانی از سکوت
جز در بهار عشق، شکوفا نمی شوم!

پروانه نجاتی

  • متولد:
  • محل تولد: بهبهان
  • کارشناس ادبیات انگلیسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.