همیشه پشت نگاه تو سنگر گرفته ام
شاعر: سید حسن حسینی
۲۸ خرداد ۱۳۹۱ |
۲۳۱۴ |
۰
شاید باور نکنی
همیشه پشت نگاه تو
سنگر گرفته ام
و جبهه ام
جز با جبروت مادرانه ات
نجوا نکرده است
بوسه ات
پلی است
که غنچه های مرا
تا قلمرو گل
رهنمون می شود
و سایه ات
آفتاب را در دامن می پرورد
شاید باور نکنی
در هیاهوی من
سکوت تو بال می زند
و در سکوتم
ترانه ی نامت
قامت می کشد!
سجاده ات را
در اتاق تاریک
رو به آفتاب می بوسم
و بر مُهری که تو اش سجده برده ای
نام مِهر می نهم
مهری که چهره در ابری دلنواز
می پیچد
و رویِ سرنوشت من
نام معطر غنچه ها را
گلدوزی می کند
می خندی-اگرچه به ندرت-
و من
می شکفم
و دستم را به پای صبوری ات
تکیه می دهم!
شاید باور نکنی
همیشه پشت نگاه تو
سنگر گرفته ام
و جبهه ام
جز با جبروت مادرانه ات
نجوا نکرده است!