شاید گره از بغض چندین ساله بگشایی
شاعر: صادق رحمانی
۰۷ خرداد ۱۳۹۱ |
۱۵۴۶ |
۰
می سوخت در چشمان من فانوس دریایی
بر ماسه پیدا بود ردّ پای تنهایی
آن روز در طوفان اشک و آه پرسیدم
پایان نمی گیرد چرا این روز یلدایی
ای غم، نوازش کن دل دریایی ما را
شاید گره از بغض چندین ساله بگشایی
دیگر سراغ دیده ی ما را نمی گیرد
جز های های ابرهای ناشکیبایی
باور نمی کردم شبی را این چنین تاریک
آخر چرا ای ماه من! بیرون نمی آیی؟
بر شانه هایم ریخته خاکستر خورشید
شب بود و غربت بود و جای پای تنهایی