در خواب من بیا و مرا با خودت ببر ...

شاعر: مریم سقلاطونی

01 اسفند 1391 | 3846 | 0
حالا گذشته چند زمستان از آن سفر
از آن سفر و آن شب برفیّ پر خطر

کولاک برف...جاده و شب...راه بسته بود
یادش به خیر! دغدغه ی شعر تا سحر

کم کم صدای ایرج بسطامی و هوا
سنگین ز برف و باد و مه و سوز بیشتر

در حافظیّه...ساعت ده...فال و عکس و چای
تا کازرون پیاده روی با لباس تر

فال تو: «خون دل همه بر روی ما رود»
لبخند و عکس از گل آن مرد کوزه گر

با هم سری به بقعه ی سیّدحسن زدیم
عکسی کنار حوض و درختان بی ثمر

هر شب به ابتدای همین قصه می رسیم
تو آن درخت سرو که با ضربه ی تبر؛

از پا درآمدی...نه...من از پا درآمدم
تو رفته ای سفر...سفری دور و دورتر

من مانده ام که ابر شَوَم تا ببارمت
خوش باش هر کجا که روی خوب همسفر!

این روزها عجیب هوای تو کرده ام
در خواب من بیا و مرا با خودت ببر
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 1.8 با 5 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.