با بهمن آمدی و در اسفند سوختی

شاعر: مهدی جهاندار

19 اسفند 1401 | 266 | 0

برای شیخ مسعود دیانی

🚩 همین.
 

هم آه را به آینه پیوند می‌زدی
هم درد می‌کشیدی و لبخند می‌زدی

با بهمن آمدی و در اسفند سوختی
آتش به جان بهمن و اسفند می‌زدی

روحت بزرگ می‌شد و جسمت نحیف‌تر
پیمانه‌ای به تلخی سوگند می‌زدی

آتشفشان شراره‌ی امّید می‌کشید
وقتی قدم کنار دماوند می‌زدی

هرجا که آرمان و عدالت غریب بود
رزمنده می‌شدی و به اروند می‌زدی

در دوره‌ی محافظه‌کاران و ساکتان
حرفی که عاشقان بپسندند می‌زدی

ای کاش پاکمان کنی و خاکمان کنی
هرشب چه حرف‌ها به خداوند می‌زدی

"ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم"
این فال را چه شاد و چه خرسند می‌زدی

ایمان و عشق. دوستی و راستی. همین.
می‌گفتی و دومرتبه لبخند می‌زدی
 

مهدی جهاندار

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.4 با 10 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.