از نسیم شاخسارت سارهای سوخته..
از تو باقی مانده زیتونزارهای سوخته
آن زمینهای چراغان به و نارنج و سیب
چیستاند اکنون به جز هکتارهای سوخته
مانده از زیبایی آغوشها و بوسهها
قابهای زخمی و دیدارهای سوخته
از شمار بیشمار کشتگان و کشتگان
کی خبر دارند این آمارهای سوخته
بمبها اما چرا اینقدر وحشت کردهاند
از صدای حنجری با تارهای سوخته
مرد را از مرگ باکی نیست،طوفان میشود
عاقبت خاکستر سردارهای سوخته
زنده میماند که شهر دیگری برپا کند
نام مجروح تو بر دیوارهای سوخته