شعر پدربزرگ ناصر کشاورز کتاب فارسی سوم ابتدایی

شاعر: ناصر کشاورز

02 خرداد 1404 | 59 | 0
دیشب پدربزرگم
آمد به خانه ی ما
باز او مرا بغل کرد
بوسید صورتم را

مادر برای او زود
یک چای تازه آورد
او خسته بود و پایش
انگار درد می کرد

با خنده باز از من
پرسید: در چه حالی؟
کردم تشکر از او
گفتم که: خوب و عالی

در دستِ پیر او بود
باز آن عصای زیبا
خندید و قِلقِلک داد
با آن عصا دلم را
شعر پدربزرگ ناصر کشاورز کتاب فارسی سوم ابتدایی

ناصر کشاورز

  • متولد:
  • محل تولد: تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.