و مثل بغض مي ترکد گوشه ي غزل
شاعر: محمدسعید میرزایی
۱۹ تیر ۱۳۹۱ |
۱۷۱۶ |
۰
توپي سفيد و صورتي اينجا در اين غزل
هي غلت مي خورد، همه ي مردم محل-
فرياد مي زنند: کجا توپ مي رود؟
و بين بچه ها سر آن مي شود جدل
آن وقت مي رسد سر بيتي که کودکي
با چوبدست مي کند آن توپ را بغل:
«من پا ندارم و تو بدردم نمي خوري
اما بيا و دوست من باش لا اقل
باباي من اگر چه فقير است، بد که نيست
چون قول داده پاي مرا مي کند عمل»
مي گريد و مي افتدش از دست توپ و بعد
جا مي خورد به قهقه ي مردم محل
اين توپ پله پله مي افتد ز بيت هام
و مثل بغض مي ترکد گوشه ي غزل