خدا همیشه به کار گره زدن بوده است

شاعر: محمدکاظم کاظمی

31 شهریور 1391 | 2582 | 3
خدا همیشه به کار گره زدن بوده است
به فکر ساختن کار مرد و زن بوده است

شروع قصّه از اینجاست؛ یک سواره ی گیج
و یک پیاده که در حال رد شدن بوده است

سواره غرق خیالات خویشتن بوده
پیاده غرق خیالات خویشتن بوده است

هما نگفت چرا بعد از آن تصادف سخت
تمام وقت، پرستار او حسن بوده است

هما نگفت که گلدان روی میز چرا
قرارگاه دو تا شاخه نسترن بوده است

دو ماه بعد، هما با رضا...رضا؟ آری
که او برادر خوشبخت یاسمن بوده است

پزشک بخش که از چند ماه پیش، فقط
به فکر مورد دلخواه یافتن بوده است

حسن دوباره سوار همان قراضه ی خویش
دوباره غرق خیالات خویشتن بوده است

حسن همیشه به دنبال رشته بافتن و
خدا همیشه به کار گره زدن بوده است

محمدکاظم کاظمی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 2 رای


نظرات

نام
09 اسفند 1400 12:34 ق.ظ
نه صب دیگه شعرهات به زین بود

غریبه
09 مهر 1398 11:13 ب.ظ
کی خدا برا من گره میزنه

غریبه
09 مهر 1398 09:29 ب.ظ
قشنگ بود. کاش زودتر خدا گرهی برا من هم بزنه.