آخر چرا «ماه» ی نمی افتد به قلابم؟

شاعر: محمدمهدی سیار

۲۳ فروردین ۱۳۹۱ | ۵۱۸۳ | ۳
چندی است شب هایی که مهتاب است بی خوابم
چندان که این امواج بی تابند، بی تابم

ای آب ها دلگیرم از ماهی و مروارید
آخر چرا «ماه» ی نمی افتد به قلابم؟

یاران به «بسم الله» گفتن رد شدند از رود
من ختم قرآن کردم و مغلوبِ گردابم

هر چند ماهِ آسمان بر من نمی تابد
من هرگز از این آستان رو بر نمی تابم

در حسرت مویی، چنین تسبیح در دستم
با یاد ابرویی، چنین پابند محرابم

تنها نه چشمانم، که جانم تشنه است این بار
حاشا که گرداند سرابی دور سیرابم

محمدمهدی سیار

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.74 با 57 رای


نظرات

ااری اینگونه است برادر
۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ۰۹:۴۳ ب.ظ
اری اینگونه است برادر

کاظمی
۲۴ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۵۱ ب.ظ
سلام و عرض ادب
خیلی زیبا سروده ای
به ویژه شاه بیت
یاران به «بسم الله» گفتن رد شدند از رود
من ختم قرآن کردم و مغلوبِ گردابم
سپاس

کاظمی
۲۴ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۴۵ ب.ظ
سلام عزیز خیلی زیبا به ویژه شاه بیتش
یاران به «بسم الله» گفتن رد شدند از رود
من ختم قرآن کردم و مغلوبِ گردابم یا درگیر گردابم