مُردم از درد، خدا را به که باید گفت؟

شاعر: قیصر امین پور

30 فروردین 1391 | 23900 | 4
کُشت تقدیر تو ما را به که باید گفت؟
مُردم از درد، خدا را به که باید گفت؟

سرنوشتم اگر این است که می بینم
حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟

آی خط خوردگی صفحه ی پیشانی!
این همه خطِ خطا را به که باید گفت؟

مو به مو حادثه بارید به هر بندم
تیر باران بلا را به که باید گفت؟

هر نَفَس آهی و هر آینه اشکی شد
وضع این آب و هوا را به که باید گفت؟

هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بود
شرح این ثانیه ها را به که باید گفت؟

هذیان بود و شب و تاب و تب تردید؛
درد و درمان و دوا را به که باید گفت؟

چه کنم این همه اما و اگرها را
این همه چون و چرا را به که باید گفت؟

آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم
جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم
گله ازکار خدا را به که باید گفت؟

ز که یاری، ز که یاری، ز که باید خواست؟
به که یارا، به که یارا، به که باید گفت؟

قیصر امین پور

  • متولد:
  • محل تولد: گتوند
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.02 با 87 رای


نظرات

ناصر
01 آبان 1404 12:43 ق.ظ
با درود
ظاهراً این شعر یا از مرحوم امین پور نیست یا دست کاری شده
چون اشکالات فراوانی در وزن شعر داره

Faeze
21 بهمن 1401 09:11 ق.ظ
زیبا و کاملا درونی و برداشته شده از دل بود 👌🏻

Mahla
16 اسفند 1398 01:13 ب.ظ
خیلی خوب بود

مهتاب59
08 اسفند 1398 06:58 ب.ظ
خیلی عالی بود انگار داره از زبون من حرف میزنه خدا رحمتش کنه