ناگهان رسيدم اينجا، صبحتان بهخير مردم
شاعر: علیرضا قزوه
۲۵ بهمن ۱۳۹۲ |
۲۹۴۹ |
۱
با دل شكسته رفتم رو به مشرق تبسم
ناگهان رسيدم اينجا، صبحتان بهخير مردم
ديشب از شما چه پنهان، سر زدم به كوي مستان
گفتم السلام يا مي! گفتم السلام يا خُم!
ساقي قدح به دستان، خنده زد به روي مستان
يعني اجر ميپرستان پيش ما نميشود گم
عاشق و درازدستي، مستي و سياهمستي
آدم و دوباره عصيان، آدم و دوباره گندم؟
عقل هيزم است هيزم، عشق آتش است آتش
آتش آوريد آتش، هيزم آوريد هيزم!