آ - چند موج، قایقِ هاشور خورده - مَد
آمد، همیشه بوی گل سرخ می دهد
آمد، همیشه یک خبر تازه بوده است
آمد، همیشه از پی یک اسم، می رسد
آمد، و یک علامت پرسش تمام روز
با یک «سه نقطه» دور سرم، چرخ می خورد...
هر اسم، قایقی است به دریای جمله ها
آن جا چقدر «آ» ست، خدایا، چقدر «مد»!
بر شیشه ی بخار گرفته، کدام روز
آمد، تو را دوباره به ساحل می آورد؟
من روز و شب به «آمد»نت فکر می کنم
اما اگر نه آه، چه بد می شود، چه بد!
حالا برای یافتن اسم خوب تو
آمد، تمام شعر مرا گریه می کند
«آمد» کنار جمله ی «هرگز نیامدی»
افتاد، مثل یک گل پژمرده، یک جسد