بی طاقتم به وسعت این عصر بی وضو
"صبح است ساقیا قدحی پر" اذان بگو
حرفی بزن که یک سده خالی نشسته ام
ای حکم نسخ سایر احکام گفتگو
" خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد"
بنشین مقابلم که بنوشیم تا گلو
بنشین که شانه های مرا امتحان کنی
ای رسم بی اراده ی مستان رو به رو
دستار شارحان دمت کج! شکن شکن
اوقات صوفیان دلت خوش! سبو، سبو
وقت است، وقت قبض جهان، وقت بسط ما
زنهار تا قضا نشود! هان! از آن بگو