تا پرده را پس می زند انگشتِ بی خوابی
رد می شوند از آسمان شش هفت مرغابی
یاد تو می افتم که می گفتی چهل سال است
شب ها کنار یک درختِ کاج می خوابی
- «شب ها هوا زیر درخت کاج سنگین است
من رخت خوابم را همین جا توی مهتابی...»
یاد تو می افتم...(چقدر این خانه تاریک است!)
یاد تو می افتم...تو و آواز (سیما بینا) و صدای
قل قل قلیان و عطر چای...
شب های تابستان و آن...آن فرشِ عنّابی...
بعد از تو دنیا جای امنی نیست، می بینی؟
افتاده از سقف جهان یک کاشیِ آبی!