شاعر! شب است، وقتِ تغزّل، قيام کن

شاعر: مرتضی امیری اسفندقه

۱۵ تیر ۱۳۹۳ | ۶۰۹ | ۰

شاعر! شب است، وقتِ تغزّل، قيام کن
شب را به احترامِ غزل، احترام کن

نقبي بزن به باطنِ شفّافِ واژه ها
يعني: نفوذ در ملکوتِ کلام کن

از راه مي رسد به سلامت سفيرِ صبح
از جا بلند شو به تشهّد، سلام کن

تنگ غروب، زمزمه اي داشتي، چه شد؟
شعري شروع کرده اي، آن را تمام کن

شعر سپيد نيز، سياه است بي حضور
شاعر بس است، ترکِ خواص و عوام کن

داري به پاي قافيه ها پير مي شوي
فکري براي اين همه پيک و پيام کن
::
سِحرِ حلال، سايه ي نطق نبوّت است
بر خود به پاسِ وحي، غزل را حرام کن
::
اي عشق! اي به گردنِ تو خون عاشقان!
وقتش رسيد، خونِ مرا هم به جام کن

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.