پدر به مزرعه برگردیم

شاعر: محمدرضا عبدالملکیان

14 مرداد 1393 | 4438 | 2
پدر به مزرعه برگردیم 
دلم برای سحرهای بذرافشاندن
دلم برای تقلای چرخ خرمنکوب
دلم برای زمین های بارور تنگ است 
پدر به مزرعه برگردیم 
و دست سبز و نوازشگر درختان را 
دوباره بفشاریم
و بیل منتظر آب و آبیاری را
دوباره برداریم 
چه آسمان سیاهی!
چه روزهای بدی!
غرور کاذب شهر 
غریو آهن و الکل 
شکوه سادگی ام را مچاله خواهد کرد
پدر نمی خواهم 
که شهر نفرت و نفرین 
که شهر پوشالی 
مرا حرام کند
مرا تمام کند
مرا که دامنه دارم 
در عشق و آب و علف 
مرا که خاطره ی چشمه های شفافم
مرا که از نفس پاک پونه سرشارم
پدر به مزرعه برگردیم
کنار بیشه ی «راجی»، کنار تپه ی کنگر
نگاه عاشق«کیتو»
هنوز منتظر است 
هنوز منتظر شوق روستایی من 
هنوز منتظر دست خوشه پرور تو 
هنوز منتظر آبیاری عشق
که ریشه در نَفَس شرم و 
نبض نی دارد
پدر تو می دانی
که عشق در قفس شهر پا نمی گیرد
که عشق در قفس شهر؛ لال خواهد شد 
میان ادکلن و اخم مضحک میدان 
میان جاز و جنون 
و انفجار هوس
چه روزهای سیاهی!
چه فصل دلتنگی!
پدر به مزرعه برگردیم
به فصل شبنم و بانگ خروس و صبح زلال 
به بازخوانی عطر نجیب خاطره ها
به میهمانی باران، به باغ چلچله ها
به میهمانی آواز آشنای بهار 
به میهمانی آغوش باز گندمزار 
پدر دلم تنگ است 

محمدرضا عبدالملکیان

  • متولد:
  • محل تولد: نهاوند
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.8 با 10 رای


نظرات

فرهاد
28 دی 1397 02:47 ق.ظ
بسیار زیباست.درود بر آقای عبدالملکیان
آدم یاد جنگل آهن و آسمونخراش میفته.یاد باغ وحش انسانی.

جهان
19 آبان 1397 06:52 ق.ظ
شاعر اصلی این شعر کیست؟
پدر به مزرعه برگردیم
کنار چشمه جوشان
دو چشم عاشق لیلا
هنوز منتظر است .