دو دانگ از من و
یک دانگ از ستاره ی بی سامان
به همین اشاره ی روشن بسنده می کنم
دو دانگ از من و
یک دانگ از کرامت کوهستان
با همین شکوه شیرین
از وسوسه های کوچک عبور می کنم
دو دانگ از من و
یک دانگ از هوای بهاران
با شاخه ای گل شب بو
به خانه بر می گردم
شکوفه های سر ریز نگاهت
امانم نمی دهند
چه عطر تازه ای دارند
دانگ در دانگ
شکوفه های سر ریز نگاهت