حالا که آمده ای
قبول کن
جاده ها به جایی نمی رسند
این بار از مسیر رودخانه می رویم
حالا که آمده ای
تازه می فهمم
احساس آن دهقان پیر
و مزه ی دعای باران را
حالا که آمده ای
باز هم به گیلاس آباد می رویم
به آن باغبان بگو نگران نباشد
ما گیلاس ها را نمی چینیم
فقط با گیلاس ها حرف می زنیم