آه اي تابلوي تازه به سرقت رفته!...

شاعر: کاظم بهمنی

22 شهریور 1393 | 11185 | 7
کاش دور و بر ما اين همه دلبند نبود
و دلم پیش کسي غير خداوند نبود
 
آتشي بودي و هروقت تو را مي ديدم
مثل اسپند دلم جاي خودش بند نبود
 
مثل يک غنچه که از چيده شدن مي ترسيد
خيره بودم به تو و جرأت لبخند نبود
 
هرچه من نقشه کشيدم به تو نزديک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصير تو هر چند نبود
 
شدم از «درس» گريزان و به «عشقت» مشغول
بين اين دو چه کنم نقطه ي پيوند نبود
 
مدرسه جاي کسي بود که يک دغدغه داشت
جاي آنها که به دنبال تو بودند نبود
 
بعد از آن هر که تو را ديد رقيبم شد و بعد
اتفاقي که رقم خورد خوشايند نبود
 
آه اي تابلوي تازه به سرقت رفته!
کاش نقّاش تو اين قدر هنرمند نبود

کاظم بهمنی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.14 با 80 رای


نظرات

م
29 آبان 1404 08:44 ب.ظ
عالی عالی

امیر
14 دی 1397 08:32 ب.ظ
عالیییییی بود

Shaghayegh
05 شهریور 1397 12:36 ق.ظ
بی نظیر

سید امیرمسعود حسینی
17 مهر 1393 01:45 ب.ظ
فکر کنم ((و)) اضافه است :

شدم از «درس» گريزان و به «عشقت» مشغول
بين اين دو چه کنم نقطه ي پيوند نبود

صابره سادات موسوی
24 شهریور 1393 08:15 ب.ظ
آه اي تابلوي تازه به سرقت رفته!
کاش نقّاش تو اين قدر هنرمند نبود

حاتم خواجویی
23 شهریور 1393 09:32 ب.ظ
سلام/"امیدوارم خوب باشید".آن قدر زیبا بود که.....

عباس انصاری
23 شهریور 1393 10:44 ق.ظ
فوق العاده بود
همه ابیات عالی
فوق العاده
مخصوصا :
مثل يک غنچه که از چيده شدن مي ترسيد
خيره بودم به تو و جرأت لبخند نبود

مدرسه جاي کسي بود که يک دغدغه داشت
جاي آنها که به دنبال تو بودند نبود