قصد کردم که از او دل بکنم صبر آمد
شاعر: سید مهدی موسوی
۲۷ دی ۱۳۹۱ |
۳۲۰۸ |
۳
آمدم پیله به دورش بتنم صبر آمد
عطسه زد دکمه ای از پیرهنم، صبر آمد
آمدم پشت در و در زدم و گفت که کیست
خواستم زود بگویم که منم صبر آمد
نیت بوسه به لب داشتم اما چه کنم
گره افتاد به کار دهنم صبر آمد
دل به دیوانگی اش دادم و دیدم سخت است
قصد کردم که از او دل بکنم صبر آمد
تا که تصمیم گرفتم بت من خرد شود
از لب تیشه ی شیرین شکنم صبر امد
دست بردم که شبی خنجر زهرآگین را
آه بیرون بکشم از بدنم صبر امد