هی پشت هم نوشتم و هی خط زدم نشد
نه! سایه ی تو از سر این شعر کم نشد
سوگند خوردم از تو از این پس نیاورم ـ
اسمی، ولی به اسم تو خوردم قسم نشد
بیرون زدم که حال و هوایی عوض کنم
شاید میان صحن و سرای حرم... نشد
هر کس گذشت، چند قدم عاشقش شدم
با هر کسی به جز تو شدم هم قدم نشد
گفتم میان درد و غمم محو می شوی
اما نشد حریف تو یک عمر غم، نشد
می خواهم عاشقانه نگویم برای تو
مثل همیشه خواستم این بار هم نشد
یک روز صبحِ چندم دی ماه دیدمت
طوری شدم خراب تو که ارگ بم نشد!