من مستعدّ سوختنم، آتشم بزن!
تا پیله بر تنت بتنم، آتشم بزن!
نام تو را نبرده لبم شعلهور شده است
با بوسه بر لب و دهنم، آتشم بزن!
از دامن تو خون سیاوش چکیده است
مغلوب جنگ تن به تنم، آتشم بزن!
تاریخ من روایت یک شهر سوخته است
من سالهاست بیوطنم آتشم بزن!
گنجشکهای سوختهپر شعلهورترند
گنجشک داغدیده منم، آتشم بزن!
جان مرا گرفتهای آسوده نیستی
حالا که نعش بیکفنم، آتشم بزن!
از مجموعه لب خوانی
به زودی از سوره مهر