اینترنت هر روز به من ایمیل می زند
شاعر: علی محمد مودب
10 خرداد 1391 |
1399 |
0
چگونه بنوازمت؟
اگر نی ام جایی را گم کرده
گلویم جایی را
چگونه بنویسمت
اگر قلمم را کسی برداشته
قلبم را کسی
تازه مگر قلم می داند
نوشتن قلبی را
که خودم آخرین بار هفته ی پیش دیده امش
که در کیف دستی تو هنوز زنده بود
طوری که مثلاً یک گربه در چنین حالتی می جنبد
وقتی من نمی دانستم
دارم می بازم همه ی زندگی ام را
و راننده ی تاکسی تو را می خندید و می برد
جلسه های شعر حالم را به هم می زنند
خیابان ها و خانه ها دوستم ندارند
در مجله ای می نویسم
در مجله ای ویراستارم
شاگردانم دوستم دارند
نقطه ها دوستم دارند
علامت ها و کامپیوترها دوستم دارند
اینترنت هر روز به من ایمیل می زند
هنوز برای همکارانم عادی نشده ام
اما به زودی خواهم شد
مالک همه ی کلمه های جهان هم اگر باشم
همین ویراستار غمگینم
که حروف چین ها می توانند سکوتم را بچینند
هنوز تازه یک هفته است
به زودی همه ی شگفتی صدای شاعر را
نمی بینند
همکاران من مهربان ترین کارمندان جهان اند
اما حتی شگفت انگیزترین جمله هم
هیچ گاه از دیدن علامت تعجب، تعجب نمی کند
غم های من هر چه باشند
شادی های من هر چه باشند
از گیسوی دختربچه ها سمج تر نیستند
حتی خود من هم دارم یاد می گیرم
چگونه از خیابان کودکان بگذرم
و چگونه از دندان گرد جواهرفروشان بدلی نهراسم
گرچه هنوز گریه را
از خانه، بیرون نتوانسته ام
و هر شب، سینه ام را پنجه می کشد
حالا حالم بهتر است
اما همین جا
در همین اداره ی مهربان هم
کسی نباید بفهمد
که من همه ی جمله ها را
همه ی دستورها را اشتباه می دانم
و فکر می کنم در همه ی کتاب ها و مجله ها
به جای همه ی کلمه ها
باید نام نوشته شود.