دلم را کجا-مثل دستم- بشویم؟

شاعر: سید حسن حسینی

۲۸ خرداد ۱۳۹۱ | ۲۵۴۰ | ۳
گریزی ندارم که شعری بگویم
دل نازکت را به نحوی بجویم

بگویم که پشتم به خورشید گرم است
زمانی که گل می کنی رو به رویم

و حالا در این قحطی آب و احساس
دلم را کجا-مثل دستم- بشویم؟

از اول تو بی پرده با من نگفتی
که بی پرده حالا من از خود بگویم!

من از تشنگی های خود با تو گفتم
و از مخزن بغض ها در گلویم

جواب تو تکرار تلخ عطش بود
و سنگی که لغزید سوی سبویم

گل لحظه ها را به مفهوم مطلق
اجازه ندادی کنارت ببویم

اجازه ندادی که چشمت بیفتد
به چشم سکوت من و های و هویم

و حالا..............
تو با برق الماس چشمتclick کن:
بمیرم؟ بمانم؟ بخندم؟ بمویم؟

سید حسن حسینی

  • متولد:
  • محل تولد: تهران
  • دکترای زبان و ادبیات فارسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای


نظرات

مهدی نامنی
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۰۰ ب.ظ
چقدردلنشین وروح افزاست خواندن وشنیدن اشعار الهام گونه زنده یاددکترسیدحسن حسینی که برآمده ازروح مصفاوجان پاک وبی آلایش آن عزیز است خداوند بزرگ به مروجان آثار این شخصیت الهی ومنحصر بفرد توفیق بیش ازپیش عنایت فرماید.

مهدی نامنی
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴ ق.ظ
چقدر دلنشین وروح افزاست خواندن وشنیدن اشعار الهام گونه زنده یاد دکترسیرحسن حسینی که برآمده ازروح مصفا وجان پاک وبی آلایش آن شخصیت الهی منحصربفرداست خداوند به مروجان آثاراین عزیز توفیق بیش ازپیش عنایت فرماید.

مهدی نامنی
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۵۲ ق.ظ
چقدر دلنشین وروح افزاست خواندن وشنیدن اشعار الهام گونه زنده یاد دکترسیرحسن حسینی که برآمده ازروح مصفا وجان پاک وبی آلایش آن شخصیت الهی منحصربفرداست خداوند به مروجان آثاراین عزیز توفیق بیش ازپیش عنایت فرماید.