تو می روی و دیده ی من مانده به راهت

شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی

۰۴ تیر ۱۳۹۱ | ۱۰۶۰۶ | ۱
تو می روی و دیده ی من مانده به راهت
ای ماهِ سفرکرده خدا پشت و پناهت

ای روشنیِ دیده سفر کردی و دارم
از اشکِ روان آینه ای بر سرِ راهت

باز آی که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگهِ سلطنتِ عشق، گناهت

آیینه ی بختِ سیهِ من شد و دیدم
آینده ی خود در نگهِ چشم سیاهت

آن شبنم افتاده به خاکم که ندارم
بال و پرِ پرواز به خورشیدِ نگاهت

بر خرمنِ این سوخته ی دشتِ محبت
ای برق! کجا شد نگهِ گاه به گاهت؟

محمدرضا شفیعی کدکنی

  • متولد:
  • محل تولد: کدکن روستایی بین نیشابور و تربت حیدریه
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.65 با 34 رای


نظرات

زهرا بانو
۱۲ دی ۱۴۰۱ ۰۶:۱۵ ب.ظ
این شعر فوق العاده هستش من بیت اولش رو بیوم گذاشتم متشکرم از شاعر این اثر زیبا