اما نمی دانی چرا حرفی نداری

شاعر: مریم سقلاطونی

۰۱ تیر ۱۳۹۱ | ۱۱۵۳ | ۰
حتماً برایت اتفاق افتاده گاهی
گاهی که دلتنگی و در بین دو راهی

چیزی شبیه شعر می آید سراغت
چیزی شبیه یک غم شیرین و واهی

هی شادی و غمگینی و از فرط اندوه
در خود فرو می ریزی و با هر نگاهی؛

می پاشی از هم مثل یک گلدان خالی
دلتنگی و در جست و جوی سرپناهی

با این که می دانی اگر شعری بگویی
شاید کمی از غصه هایت را بکاهی؛

اما نمی دانی چرا حرفی نداری
از فرط دلتنگی و از بی تکیه گاهی

در گوشه ای از خانه با اشعار حافظ
پر می کنی تنهایی ات را گاه گاهی

تو شاعری؛ پس سعی کن مانند سابق
در لحظه های خستگی و بی پناهی؛

با غصه هایت سر کنی، تو می توانی
با غصه هایت سر کنی...وقتی بخواهی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 2 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.