باشد ولی نگفتی این حرف آخرت بود

شاعر: ناصر فیض

۱۸ تیر ۱۳۹۱ | ۴۴۰۶ | ۰
باشد ولی نگفتی این حرف آخرت بود
من با خبر نبودم از آنچه در سرت بود    

باور نکردم اما گفتی مرا ندیدی!
یا من شکسته بودم یا عین باورت بود

یک شب رسیدی از راه دست مرا فشردی
چیزی شبیه خنجر در دست دیگرت بود

در دست های من بود یک عمر دست هایت
دستی که رنگ خون داشت، دستی که خنجرت بود

من مثل سایه ای از آیینه ات گذشتم
زخمم زدی نگفتی شاید برادرت بود

از پشت کوهم اما فهمیده ام همین قدر
یا از تو بد نگفتم یا در برابرت بود

من سوختم، تو ماندی در امتدادی از بُهت
خاموشی نگاهت فریاد آخرت بود

ناصر فیض

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.2 با 10 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.