نیامدم که بخواهم کنار من باشی

شاعر: ناصر فیض

۱۷ تیر ۱۳۹۱ | ۴۱۶۲ | ۱
نیامدم که بخواهم کنار من باشی
میان این همه بیگانه یار من باشی

دلم گرفته تر از بغض مهربان شماست
مباد آن که شما غمگسار من باشی

تو ای ستاره ی وحشی که کهکشان زادی
مخواه روی زمین بر مدار من باشی

من از اهالی عشقم، نه از حوالی جبر
خطاست این که تو در اختیار من باشی

ولی، نه! من که در اینجا دچار پاییزم
چگونه از تو نخواهم بهار من باشی

تو می توانی از آن چشم های خورشیدی
دریچه ای به شب سرد و تار من باشی

همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را
صدا کنم که مگر اعتبار من باشی

ناصر فیض

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.22 با 9 رای


نظرات

معروف
۱۷ تیر ۱۴۰۳ ۱۰:۰۱ ب.ظ
با با شما همکاری هم میکنم ولی ذهن من جوری که یه چیزی ازش رد شد باید بخونی و آن وسیله یا هرچیز دیگری که باشد بسازی برای وطن ایران برای امنیت مردم از حمله بیگانه در امان باشدنه حرف اخر نیست خیلی چیزهای خوبی برای وطن پرست هستند اما دوست میشم شما همکاری کنم اما دوست دارم یکی مخصوص خود را در سال گذشته بیبن این حرف ها رو گفتم ولی بنده به آفریدگار خداوند اعتقاد دارم وایمان دارم هیچ چیزی از جانبش بی حکمت وبی دلیل نیست حال مصلحت خداوند است که در مورد من چگونه باید باشد