اي روح سرگردان سرگردان سرگردان
شاعر: سید محمدضیا قاسمی
15 مرداد 1392 |
4540 |
1
اي روح سرگردان سرگردان سرگردان
از بلخ تا قونيه، از بهسود تا تهران
گاهي ز مقدونيه سوي هند مي آيي
گه سوي مصرت مي برند از دامن كنعان
يك روز در بازار مكه تكه اي از تو
از دست هاي تاجران برده آويزان
یک روز در شهر بخارا تکه ای دیگر
بر تخت و بختي خوش نشسته با پري رويان
حالا تو يك ابري بدون دست و پا و سر
يك ابر، يك چشم به هر سوي زمين گريان
حالا تو يك رودي كه در عمق تو ماهي ها
همبازي ماه اند بين موج ها رقصان
حالا تو يك بادي كه حتي رد پاهايت
پشت تو مي گردند در هر كوچه و ميدان
«سيد ضيا قاسمي» نامي است كه مردم
با آن جدايت مي كنند از اسم و امضاشان
حالا كه هستي؟ در كجا آرام مي گيري؟
اي روح سرگردان سرگردان سرگردان