نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

شاعر: هوشنگ ابتهاج

۰۶ آذر ۱۳۹۱ | ۶۳۷۳۳ | ۱۳
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
 

هوشنگ ابتهاج

  • متولد:
  • محل تولد: رشت
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.27 با 394 رای


نظرات

نیما
۲۲ شهریور ۱۴۰۲ ۱۱:۴۸ ب.ظ
هنوز شعری به این قشنگی نخوندم

رضا
۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ۰۴:۳۷ ب.ظ
لژطتاب

سعید
۱۳ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۱۷ ب.ظ
این شعر زیبا را هدیه به روح بزرگ مهندس شاهرخ امیر ابراهیمی می کنم.

مونس
۰۴ شهریور ۱۴۰۱ ۰۲:۴۷ ب.ظ
روحش قرین رحمت پروردگار باشید شهدا محشور شود

سعید
۲۳ مرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۱۷ ق.ظ
بسیار عالی سپاس فراوان 🌹

کیانا
۲۲ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۱۰ ق.ظ
خیلی خوب بود



نگین
۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۷ ق.ظ
در یک کلام
استاد❤

نگین
۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۶ ق.ظ
در یک کلام
استااااد

Nasim
۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ۰۳:۳۹ ق.ظ
فوق العاده است خیییلی به دلم نشست

ali
۲۵ بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۰۸ ق.ظ
بهترین شاعری که توی عمرم دیدم. ایشالا همیشه زنده باشن و مردم تا وقتی ایشون هستن قدرشون رو بدونن و از حضورشون استفاده کنند.

Melody
۰۶ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۳۰ ق.ظ
خیلی قشنگه این شعرشون🌷

Melody
۰۶ آبان ۱۳۹۸ ۰۵:۲۹ ق.ظ
خیلی قشگه این شعر🌷

نازنین
۱۹ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۲۲ ق.ظ
عالی بود❤❤❤