مرا می ساختند ای کاش، از آب و گِلی دیگر

شاعر: فاضل نظری

27 فروردین 1391 | 9455 | 1
به دریا می زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر

به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر

من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می بینم
مرا می ساختند ای کاش، از آب و گِلی دیگر

طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر

به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر

فاضل نظری

  • متولد:
  • محل تولد: اراک
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.29 با 58 رای


نظرات

#گدای_قم
26 مرداد 1399 05:03 ب.ظ
گِلِ ب عشق سرشته، سرآمد گِلهاست..

گناه عشق، به از این گناه غافلهاست...

نگو ک عاشقی از کارهای آسان است

بقول "خواجه" در آن گردباد مشکلهاست..

دلی ک عشق نباشد بدان ک آن، دل نیست

که این جمله، زبانِ شهیدِ بی دلهاست...

نگفت فاضل شاعر ک عشق چیز بدی است

که شهر عشق همان شهر بی حاصلهاست...

کجاست شاعر بی نام و فاضل نظری

که بیت های دلم بر زبان فاضل هاست


خواجه: حضرت حافظ
شهید بی‌دلها: شهید مطهری
فاضل شاعر: فاضل نظری