در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز

شاعر: فاضل نظری

۲۷ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۹۲۲۳ | ۱
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی

در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی

آخر چه امیدی به شب و روز جهان است؟
باید همه ی عمر، خودت را بفریبی

چون قصه ی آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی

آیینه ی تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی!

فاضل نظری

  • متولد:
  • محل تولد: اراک
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.91 با 92 رای


نظرات

اسماعیل
۲۸ آذر ۱۳۹۷ ۰۳:۲۱ ق.ظ
احسنت