یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم ببینید

شاعر: محمدعلی مجاهدی

۱۵ آبان ۱۳۹۲ | ۲۱۴۷ | ۰

روح بزرگش دمیده است جان در تن کوچک من
سرگرم گفت وشنود است او با من کوچک من

وقتی که شبهای تارم در انتظار سپیده است
خورشید او می تراود از روزن کوچک من

یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم ببینید
دستان خود حلقه کرده است بر گردن کوچک من

می خواستم از یتیمی ، از غربت خود بنالم
دیدم سر خود نهاده است بر دامن کوچک من

گفتم تن زخمی اش را ، عریانی اش را بپوشم
دیدم بلند است و، کوتاه پیراهن کوچک من

در این خزان محبت دارم دلی داغ پرور
هفتاد و دو لاله رسته از گلشن کوچک من

از کربلا تا مدینه یک دفتر خاطرات است
با رد پایی که مانده است از دشمن کوچک من

دنیا چه بی اعتبار است در پیش چشمی که دیده است
دار الامان جهان را در دامن کوچک من

آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده ای را
شاخه گلی می گذارند بر مدفن کوچک من

محمدعلی مجاهدی

  • متولد:
  • محل تولد: قم
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.33 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.