تا صبح چشمم را به سقف خانه مي دوزم

شاعر: پانته آ صفایی بروجنی

۰۹ خرداد ۱۳۹۳ | ۱۰۳۰ | ۰
با اين که چون ماري درون آستين بودند
زيباترين شب هاي من روي زمين بودند
 
چشمانت، آن الماس هاي قهوه اي يک عمر
با چشم هاي خواب و بيدارم عجين بودند
 
هر چند آخر زهر خود را ريختند اما
تا لحظه ي آخر برايم بهترين بودند
 
هرقدر نزديک آمدم کمتر مرا ديدي
بعداً شنيدم چشم هايت دوربين بودند
 
خواجو تو را هر روز با يک زن تماشا کرد
پل ها و زن ها بين ما ديوار چین بودند
...
تا صبح چشمم را به سقف خانه مي دوزم
شب هاي زيبايي که مي گفتي همين بودند؟
 

پانته آ صفایی بروجنی

  • متولد:
  • محل تولد: بروجن
  • مهندسی مکانیک و دانشجوی كارشناسی ارشد ادبیات
  • خوش به حال آهوها
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3 با 3 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.