بنویس برای دل من نسخه و دارو
شاعر: عباس احمدی
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ |
۳۴۵۸ |
۰
ای نام تو خوشبوتر از آلاله و شب بو
یک عالمه گل کاشته ای در خم ابرو
خورشید هم از شرق نگاه تو می آید
هر صبح که در بند کنی حلقه ی گیسو
از دانه ی اشک دل زوّار تو رویید
بر گرد ضریح تو چنین حلقه ی بازو
مشغول طواف حرمت هر چه کبوتر
مهمان صفای قدمت هر چه پرستو
تصویر فلک یکسره در صحن تو پیداست
از بس که بدان بال ملائک زده جارو
تا صید کند یک نظر از گوشه ی چشمت
صیاد زده ناله که: «یا ضامن آهو»
پیش تو دراز است مرا دست گدایی
با کاسه ی دل، کاسه ی سر، کاسه ی زانو
ای ناب ترین مایه ی الهام غزلها
با تو چه نیازی است به معشوق و لب جو؟
بیمار توام آقا، نذرت دل تنگم
بنویس برای دل من نسخه و دارو